بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمهى شعبان (۱۳۸۴/۰۶/۲۹ )
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
اين روز بزرگ را به همهى منتظران و همهى عاشقان و همهى مواليان اهل بيت، بخصوص شما برادران و خواهران عزيزى كه در اينجا تشريف داريد، تبريك عرض مىكنم.
در حقيقت ولادت اين بزرگوار يك عيد حقيقى است؛ لذا بزرگداشت خاطرهى اين روز و اين ساعت هرگز از ياد معتقدان به مهدويت نخواهد رفت. فقط مردم شيعه نيستند كه منتظر مهدى موعود (سلاماللَّهعليه) هستند، بلكه انتظار منجى و مهدى، متعلق به همهى مسلمانهاست. فرق شيعه با ديگران اين است كه شيعيان آن منجى را با نام و نشان، با خصوصيات گوناگون مىشناسند؛ اما ديگر مسلمانان كه به منجى هم معتقدند، منجى را نمىشناسند؛ تفاوت، اينجاست؛ والّا اصل مهدويت مورد اتفاق همهى مسلمانهاست. اديان ديگر هم در اعتقادات خودشان، انتظار منجى را در نهايت زمانه دارند؛ آنها هم در يك بخش از قضيه، مطلب را درست فهميدهاند؛ اما در بخش اصلى قضيه كه معرفت به شخص منجى است، دچار نقص معرفتند. شيعه با خبر مسلّم و قطعى خود، منجى را با نام، با نشان، با خصوصيات، با تاريخ تولد، مىشناسد. نكاتى در اعتقاد به مهدويت هست، كه من به اجمال آنها را عرض مىكنم:
يك نكته اين است كه وجود مقدس حضرت بقيةاللَّه (ارواحنافداه) استمرار حركت نبوتها و دعوتهاى الهى است از اول تاريخ تا امروز؛ يعنى همانطور كه در دعاى ندبه مىخوانيد، از «فبعض اسكنته جنّتك» - كه حضرت آدم است - تا «الى ان انتهى الامر» - كه رسيدن به خاتمالانبياء (صلّىاللَّهعليهواله) هست - و بعد مسألهى وصايت و اهل بيت آن بزرگوار، تا مىرسد به امام زمان، همه، يك سلسلهى متصل و مرتبط به هم در تاريخ بشر است. اين، بدين معناست كه آن حركت عظيم نبوتها، آن دعوت الهى بهوسيلهى پيامبران، در هيچ نقطهيى متوقف نشده است. بشر به پيامبر و به دعوت الهى و به داعيان الهى احتياج داشته است و اين احتياج تا امروز باقى است و هر چه زمان گذشته، بشر به تعاليم انبيا نزديكتر شده است. امروز جامعهى بشرى با پيشرفت فكر و مدنيت و معرفت، بسيارى از تعاليم انبيا را - كه دهها قرن پيش از اين، براى بشر قابل درك نبود - درك كرده است. همين مسألهى عدالت، مسألهى آزادى، مسألهى كرامت انسان - اين حرفهايى كه امروز در دنيا رايج است - حرفهاى انبياست. آن روز عامهى مردم و افكار عمومى مردم اين مفاهيم را درك نمىكردند. پىدرپى آمدن پيغمبران و انتشار دعوت پيغمبران، اين افكار را در ذهن مردم، در فطرت مردم، در دل مردم، نسل به نسل نهادينه كرده است. آن داعيان الهى، امروز سلسلهشان قطع نشده است و وجود مقدس بقيةاللَّهالاعظم (ارواحنافداه) ادامهى سلسلهى داعيان الهى است، كه در زيارت آل ياسين مىخوانيد: «السّلام عليك يا داعىاللَّه و ربّانى آياته». يعنى شما امروز همان دعوت ابراهيم، همان دعوت موسى، همان دعوت عيسى، همان دعوت همهى پيغمبران و مصلحان الهى و دعوت پيامبر خاتم را در وجود حضرت بقيةاللَّه مجسم مىبينيد. اين بزرگوار، وارث همهى آنهاست و دعوت و پرچم همهى آنها را در دست دارد و دنيا را به همان معارفى كه انبيا در طول زمان آوردهاند و به بشر عرضه كردهاند، فرا مىخواند. اين، نكتهى مهمى است.
نكتهى بعدى در باب مهدويت، انتظار فرج است. انتظار فرج يك مفهوم بسيار وسيع و گستردهيى است. يك انتظار، انتظارِ فرجِ نهايى است؛ يعنى اينكه بشريت اگر مىبيند كه طواغيت عالم تركتازى مىكنند و چپاولگرى مىكنند و افسارگسيخته به حق انسانها تعدى مىكنند، نبايد خيال كند كه سرنوشت دنيا همين است؛ نبايد تصور كند كه بالاخره چارهيى نيست و بايستى به همين وضعيت تن داد؛ نه، بداند كه اين وضعيت يك وضعيت گذراست - «للباطل جولة» - و آن چيزى كه متعلق به اين عالم و طبيعت اين عالم است، عبارت است از استقرار حكومت عدل؛ و او خواهد آمد. انتظار فرج و گشايش، در نهايت دورانى كه ما در آن قرار داريم و بشريت دچار ستمها و آزارهاست، يك مصداق از انتظار فرج است، ليكن انتظار فرج مصداقهاى ديگر هم دارد. وقتى به ما مىگويند منتظر فرج باشيد، فقط اين نيست كه منتظر فرج نهايى باشيد، بلكه معنايش اين است كه هر بنبستى قابل گشوده شدن است. فرج، يعنى اين؛ فرج، يعنى گشايش. مسلمان با درسِ انتظار، فرج مىآموزد و تعليم مىگيرد كه هيچ بنبستى در زندگى بشر وجود ندارد كه نشود آن را باز كرد و لازم باشد كه انسان نااميد دست روى دست بگذارد و بنشيند و بگويد ديگر كارى نمىشود كرد؛ نه، وقتى در نهايتِ زندگىِ انسان، در مقابلهى با اينهمه حركت ظالمانه و ستمگرانه، خورشيدِ فرج ظهور خواهد كرد، پس در بنبستهاى جارى زندگى هم همين فرج متوقَّع و مورد انتظار است. اين، درس اميد به همهى انسانهاست؛ اين، درس انتظار واقعى به همهى انسانهاست؛ لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانستهاند؛ معلوم مىشود انتظار، يك عمل است، بىعملى نيست. نبايد اشتباه كرد، خيال كرد كه انتظار يعنى اينكه دست روى دست بگذاريم و منتظر بمانيم تا يك كارى بشود. انتظار يك عمل است، يك آمادهسازى است، يك تقويت انگيزه در دل و درون است، يك نشاط و تحرك و پويايى است در همهى زمينهها. اين، در واقع تفسير اين آيات كريمهى قرآنى است كه: «و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين» يا «ان الارض للَّه يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين». يعنى هيچوقت ملتها و امتها نبايد از گشايش مأيوس شوند.
آن روزى كه ملت ايران قيام كرد، اميد پيدا كرد كه قيام كرد. امروز كه آن اميد برآورده شده است، از آن قيام، آن نتيجهى بزرگ را گرفته است و امروز هم به آينده اميدوار است و با اميد و با نشاط حركت مىكند. اين نور اميد است كه جوانها را به انگيزه و حركت و نشاط وادار مىكند و از دلمردگى و افسردگى آنها جلوگيرى مىكند و روح پويايى را در جامعه زنده مىكند. اين، نتيجهى انتظار فرج است. بنابراين، هم بايد منتظر فرج نهايى بود، هم بايد منتظر فرج در همهى مراحل زندگى فردى و اجتماعى بود. اجازه ندهيد يأس بر دل شما حاكم بشود، انتظار فرج داشته باشيد و بدانيد كه اين فرج، محقَّق خواهد شد؛ مشروط بر اينكه شما انتظارتان، انتظار واقعى باشد، عمل باشد، تلاش باشد، انگيزه باشد، حركت باشد.
يك نكتهى ديگر در مسألهى مهدويت اين است كه عقيدهى ما اين است كه امام زمان (ارواحنافداه) متوجه و ناظر بر رفتار و عمل ماست؛ اعمال ما بر او عرضه مىشود. اين جوانهاى مؤمن ما كه در ميدانهاى مختلف - چه در ميدان معنويت و عبادت و معرفت، چه در ميدان كار و تلاش، چه در ميدان مبارزه و سياست، چه در ميدان جهاد؛ آن روزى كه جهاد مورد احتياج بود - اينجور از خودشان اخلاص و شادابى نشان مىدهند، امام زمان (سلاماللَّهعليه) را خرسند و خوشحال مىكنند. اينكه مردم در كشور اسلامى - حالا در كشور مسلمانِ ما - تلاششان اين است كه بر ادارهى كشور، بر پيشرفت امور كشور نظارت داشته باشند، تصميم بگيرند، اقدام كنند، وارد ميدان بشوند؛ و ميدان را رها نمىكنند كه ديگران بيايند و براى آنها تصميم بگيرند؛ اجازه نمىدهند كه امتداد خواستهاى استكبارى و استعمارى در داخل كشور سرنوشت آنها را معين بكند، امام زمان را خوشحال مىكنند؛ امام زمان ناظر است و مىبيند. انتخابات شما را امام زمان ديد؛ اعتكاف شما را امام زمان ديد؛ تلاش شما جوانها را براى آذينبندى نيمهى شعبان، امام زمان ديد؛ حضورِ شما زن و مرد را در ميدانهاى گوناگون، امام زمان ديده است و مىبيند؛ حركت دولتمردان ما را در ميدانهاى مختلف، امام زمان مىبيند و امام زمان از هر آنچه كه نشانهى مسلمانى و نشانهى عزم راسخ ايمانى در آن هست و از ما سر مىزند، خرسند مىشود. اگر خداى نكرده عكس اين عمل بكنيم، امام زمان را ناخرسند مىكنيم. ببينيد، چه عامل بزرگى است.
نكتهى ديگر و سخن آخر اين است كه جامعهيى كه به مهدويت معتقد است، قوت قلب پيدا مىكند. اين قوت قلب براى ملتها خيلى مهم است. بدانيد تسلط استعمار بر كشورهاى اسلامى بعد از آن بود كه توى دل ملتها را خالى كردند؛ آنها احساس ضعف كردند؛ احساس عدم توانايى كردند، بعد اينها آمدند و با قدرت بر آنها مسلط شدند. امروز هم همينجور است. ما در روابط سياسى و ديپلماسى دنيا داريم جلوى چشممان مىبينيم كه يكى از بزرگترين شگردهاى استكبار جهانى اين است كه مىخواهد دل مسؤولان كشورهاى گوناگون را - حالا در كشورهاى اسلامى - خالى كند و احساس بىپشتوانگى به آنها تزريق كند، تا آنها احساس كنند كه چارهيى ندارند جز اينكه زير بار مثلاً امريكا بروند. اين احساس ضعف، بلاى بزرگى است. ملتها حركت نمىكنند؛ چون احساس ضعف مىكنند. ملت فلسطين دهها سال ساكت و آرام نشسته بود؛ چون احساس مىكرد نمىتواند. آن روزى كه فكرِ توانستن در ملت فلسطين به وجود آمد، قيام كرد و با اين قيام، اينهمه موفقيت را به دست آورده است. رنج مىبرد؛ اما دارد پيش مىرود. فرق است بين ملتى كه حركتى نمىكند، سيلى هم نمىخورد؛ اما روزبهروز عقب مىنشيند؛ روزبهروز بدبختتر و زيرِدستتر مىشود، دلش هم خوش است كه من سيلى نمىخورم، با آن ملتى كه سختى راه را تحمل مىكند، پايش به سنگ مىخورد، خونى هم مىشود؛ اما در راهِ به سمت موفقيت، به سمت سرمنزل سعادت، به سمت عزت، پيش مىرود. ملت فلسطين اميد پيدا كرد، حالا حركت مىكند و جلو مىرود و اين حركتِ به جلو تا هر وقت كه وجود داشته باشد، باعث مىشود كه درهاى فرج به روى آنها باز باشد؛ و راه قطعه قطعه طى خواهد شد تا انشاءاللَّه به هدف نهايىشان برسند. احساس ضعف براى يك ملت، خيلى احساس خطرناك و سم مهلكى است. يكى از بركات اعتقاد به مهدويت اين است كه انسان احساس اطمينان مىكند؛ احساس قوت قلب مىكند؛ احساس قدرت مىكند. و ملت ما بحمداللَّه اينگونه است.
ما در جبهههاى جنگ هم جوانهاى خودمان را مىديديم كه به مدد غيبى و به توجه و نظر لطف ولىعصر (ارواحنافداه) اعتقاد داشتند و از همان اعتقاد و از همان قوت قلب هم استفاده مىكردند و توانايى مضاعف پيدا مىكردند و پيش مىرفتند. البته اعتقاد به كمك غيبى اگر معنايش اين است كه انسان بيكار بماند، درها را ببندد و منتظر باشد كه از غيب كمك بشود، بداند كه از غيب هم كمكى نخواهد شد؛ «و ما جعله اللَّه الّا بشرى لكم و لتطمئنّ قلوبكم به». كمك غيبى در ميدان جنگ، در ميدان چالشهاى سياسى و در ايستادگى ملتهاست كه به سراغ انسان مىآيد. اگر بايستيد، كمك غيبى هم هست.
امروز دنياى استكبار روى نقاط قوت ملتها متمركز شده، تا آنها را از بين ببرد. البته يك جاهايى موفق مىشوند، يك جاهايى هم موفق نمىشوند. از جملهى جاهايى كه به حول و قوهى الهى موفق نشدند و موفق نخواهند شد، ملت ايران است. بحمداللَّه در منبر سازمان ملل و در مقابل چشم سران كشورهاى جهان، رئيسجمهور محترم ما حرف دل ملت ايران را بيان كرد. استحكام و متانت و قوت بيان و قوت مواضع در آن تريبون جهانى، به نيابت از ملت ايران، در مقابل چشم همهى دنيا بهدست آمد. اين، معنايش چيست؟ اين، معنايش اين است كه ملت ايران تسليم تهديد و زور و فشار نخواهد شد؛ اين، معنايش اين است كه ملت ايران با فشارهاى بيستوهفت سالهى از اول انقلاب تا كنون، نه فقط ضعيف نشده، نه فقط ارادهى او متزلزل نشده، بلكه امروز قوىتر از گذشته شده است و با ارادهى راسخ براى پيشبرد اهداف و آرمانهاى متعالى خود - كه مصالح ملى در آنهاست - همچنان مستحكم ايستاده است. اتكا به خداى متعال و اعتقاد به نگاه رئوفانه و پدرانهى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنافداه) به ملت، اين تأثير بزرگ را در زندگى ما و در رفتار ما دارد كه ما را با قوت قلب در مقابل امواج گوناگون وادار به استقامت مىكند. نمىتوانند ملت ايران را شكست بدهند. به توفيق الهى، مسؤولان كشور، دولتمردان مؤمن و صبور، با پيگيرى و تلاش بايد بتوانند يكى پس از ديگرى مشكلات اين ملت را حل كنند؛ بايد بتوانند سطح علمى و عملى اين كشور را آنچنان بالا ببرند كه بهكلى طمع دشمنان از اين ملت و از اين كشور قطع بشود.
از خداوند متعال مىخواهيم كه دعاى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنافداه) را شامل حال همهى ملت ايران و همهى ملتهاى مستضعف جهان قرار بدهد؛ و شما مردم عزيز را روزبهروز به عزت خود و عزت اولياى خود عزيزتر و مقتدرتر بفرمايد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
نظرات شما عزیزان: